مایک بهخاطر کاری که به بنبست خورده از روی ناچاری و بیپولی مجبور میشود دوباره به صحنه باز گردد. او به همراه یک شخص ثروتمند به لندن میرود و به او پیشنهادی میشود که نمیتواند رد کند.